در امريکا چگونه رئيس جمهور مي شوند(1)
در امريکا چگونه رئيس جمهور مي شوند(1)
در امريکا چگونه رئيس جمهور مي شوند(1)
نويسنده:
پنجاه و ششمين انتخابات رياست جمهوري در اين کشور خواهد بود. در جريان انتخابات رياست جمهوري که هر چهار سال يک بار در امريکا برگزار مي شود، رئيس جمهوري و معاون رئيس جمهوري اين کشور براي يک دوره چهار ساله انتخاب مي شوند. برگزاري اين انتخابات با برگزاري انتخابات سنا، مجلس نمايندگان، فرمانداري و نيز بسياري از انتخابات هاي ايالتي و محلي همزمان شده است. اين انتخابات براي حدود 9 ماه تقريباً همه تحولات سياسي اجتماعي امريکا را تحت تاثير قرار مي دهد و عملاً شرکاي امريکا نيز به تدريج ادامه روابط با واشنگتن را متناسب با پيشرفت مبارزات انتخاباتي مورد ارزيابي قرار مي دهند. در گفت وگو با آقاي فريد مرجايي صاحب نظر مسائل امريکا و مقيم نيويورک ابعادي از انتخابات امريکا مورد بحث قرار مي گيرد.
مبحث انتخابات رياست جمهوري امريکا را بايد در ابعاد مختلف تجزيه، تحليل و کنکاش کرد. در رسانه هاي امريکايي اطلاعات و داده هاي بسياري پخش مي شود ولي بايد نقطه ها را به هم وصل کرد که اين جريان در يک چارچوب و قالب معنادار قرار گيرد. در درجه اول نامزدان حزب دموکرات و جمهوريخواه امسال در اين دوره انتخابات بايد معرفي شوند که نماينده چه جرياني هستند؟ در درجه ديگر، سيستم انتخابات امريکا بايد تا حدودي باز شود و ديد که آيا اين سيستم منحصر به فرد، نقش دموکراتيک مردم در تصميم گيري و مشارکت مردم را در انتخابات مي کاهد يا افزايش مي دهد؟ انتخابات را بايد در بستر روايات کلان قرار دهيم و در تحليل نهايي نامزدهاي انتخاباتي را در رابطه با «سيستم قدرت» بسنجيم. از يک زاويه چندين مقوله و مساله اجتماعي در فضا مطرح مي شود که در انتخابات تاثيرگذارند. امريکا حدود 5 سال درگير جنگ عراق بوده است. مشاوران «نومحافظه کار» کاخ سفيد از وقايع 11 سپتامبر يک ايدئولوژي خطر و دشمن سازي ساخته است که از آن بهره برداري مي کند. ديگر اينکه امريکا در آستانه يک رکود جزيي اقتصادي است که هر 8 يا 10 سال سيکل رکود پيش مي آيد. از نظر فرهنگي، مي توان اذعان داشت که باراک اوباما يک حرکت و جريان شده است که بخشي از نسل جوان را به طور محدودي به دنبال کشيده است. از طرف ديگر جريان بنيادگرايان «مسيحيان راست گرا» بعد از 8 سال حکومت متحدان سياسي خود براي اولين بار به خود مي انديشد که آيا همچنان به قرائت جزم مذهبي بينديشد يا در مورد محيط زيست و عدالت اجتماعي هم مسووليت دارند؟ چرا که جزم انديشان مذهبي مسيحيان راست گرا و متحدان سياسي آنها (حلقه حاکم بر حزب جمهوريخواه) در اين 8 سال به محيط زيست و توسعه اجتماعي (بيمه اجتماعي) و کرامت انساني (قانونمند کردن شکنجه) صدمه زده اند. در اين انتخابات هنوز هم نامزدان جمهوريخواه تلاش مي کنند از واقعه تاسف آور
11 سپتامبر استفاده سياسي کرده و شکست هاي 8 سال حکومت خود را در زير گفتمان «ترس و ترور» و رسالت امريکا در دنيا پنهان کنند.
شکي در اين نيست که مديريت دولت جرج بوش (چه سياست داخلي و چه سياست خارجي) از ديد اکثر مردم موفق نبوده است و نظرسنجي ها اين را منعکس مي کنند. از طرف ديگر حزب جمهوريخواه در اين هنگام تا حدودي از بحران هويت رنج مي برد. در قديم محافظه کاران کلاسيک به اصولي پايبند بودند که حزب جمهوريخواه امروز از آن فاصله گرفته است. جمهوريخواهان کلاسيک به تعديل اعتقاد داشتند و مخالف کسري بودجه بودند ولي رونالد ريگان و جرج بوش با در نظر گرفتن منافع سرمايه داران هر دو بيشترين کسري بودجه را در تاريخ امريکا به وجود آوردند. در اين مرحله حزب جمهوريخواه بايد تصميم بگيرد کدام جنبه هويت غالب خواهد بود؛ نومحافظه کاران، سرمايه داران محافظه کار يا بنيادگرايان؟ کدام محافظه کار غالب بر حزب است؟
در مقطع کنوني دموکرات ها 14 درصد از جمهوريخواهان در نظرسنجي ها بالاتر هستند ولي شخص «جان مک کين» در نظرسنجي ها از هيلاري کلينتون کمي بالاتر است. اين همان نکته را مي رساند که در انتخابات و رسانه هاي امريکا کاراکتر شخص اهميت مجازي و خرافي پيدا کرده و برنامه يک نامزد از سياست هاي يک حزب هم با اهميت تر جلوه مي کند. از حالا تا نوامبر 2008 که انتخابات صورت مي گيرد شرايط قابل تغيير است. در سال گذشته از نظر اولويت مسائل انتخاباتي جنگ عراق در مقام اول و مساله اقتصادي در درجه دو يا سه بود. ولي اکنون نظرسنجي ها نشان مي دهند به خاطر رکود پيش بيني شده اقتصاد اول بوده و جنگ عراق به رتبه دوم رفته است. اين الزاماً به پيروزي اتوماتيک دموکرات ها در انتخابات تبديل نخواهد شد. معمولاً تبليغات حزب جمهوريخواه به طور تهاجمي است و موفق مي شوند اعتبار نامزد حريف را هدف قرار دهند. اين روش جنگ تبليغاتي رسانه ها را Mud Slinging (لجن پراکني) ناميده اند. از اواخر دهه 1950 که تلويزيون به عنوان مهم ترين رسانه تبليغاتي در انتخابات بوده است و جمهوريخواهان در اکثر انتخابات از اين شيوه بهره برده اند. در انتخابات نيکسون عليه کندي 1964 موفق نشد ولي در 1972 نيکسون عليه مک گاورن، 1980 ريگان عليه کارتر، 1988 بوش پدر عليه دوکاکيس، 2000 بوش عليه مک کين و ال گور، 2004 بوش عليه جان کري اين شيوه به جمهوريخواهان کمک کرده است. از اين جهت دموکرات ها هم هيجان ايجاد کرده اند که براي اولين بار يا يک زن رئيس جمهور خواهد شد يا يک سياهپوست. عده يي معتقدند با نزديک شدن انتخابات جمهوريخواهان تعصب و شوونيسم مردم را نسبت به يک کانديداي زن يا سياهپوست تحريک کنند.
«لارنس دانل» يکي از استراتژيست هاي چپ حزب دموکرات در مصاحبه يي تلفني به من اظهار داشت که براي دموکرات ها راحت تر مي بود که رامني را شکست دهند تا مک کين چرا که مک کين يک چهره اصيل تر و با اعتبار از رامني به جا گذاشته است. رامني به خاطر انتخابات رياست جمهوري مواضع سابق خود را خيلي عوض کرده بود.
رودي جولياني که چند هفته پيش کنار کشيده و انصراف داد در سياست خارجي جنگ طلب (عقاب) و ادامه دهنده فضاي فالانژ دولت بوش بود (بخوانيد قانون شکنجه، استراق سمع تلفن، بازداشت خودسرانه و... ) يکي از رهبران جريان نومحافظه کاران «نورمان پودهرتز» مشاور امور خارجي جولياني شده بود (برنامه ترويج ترس و وحشت از خاورميانه).
مايک هاکابي دو خصوصيت دارد که مورد تاييد رهبران حزب نيست. وي از نظر اقتصادي به ليبرال ها نزديک است و ديگر اينکه شخصاً از جريان محافظه کار مذهبي بوده و مخالف تئوري تکامل است. چنين کسي نمي تواند در انتخابات رياست جمهوري کانديداي دموکرات ها را شکست دهد. هاکابي به ناچار به زودي از دور خارج خواهد شد. جان مک کين که اکنون نامزد اول جمهوريخواهان شده است 25 سال گذشته را در مجلس سنا بوده است ولي ميت رامني و هاکابي يک فرماندار ايالت بوده اند. رامني که چند روز پيش از دور خارج شد، فرماندار ايالت ماساچوست و هاکابي از ايالت آرکانزاس بودند. فرمانداران ادعا دارند که تجربه قوه اجرايي و مديريتي دولت (ايالت) را کسب کرده اند ولي سناتورها فقط با سياست در کنگره سر و کار داشته اند. قبل از ورود به سياست (عرصه قدرت) رامني از مديران عالي رتبه در بخش خصوصي و شرکت هاي سرمايه گذاري Private Equity بود. در گذشته از جهت اجتماعي - فرهنگي وي با جناح ميانه رو جمهوريخواه تداعي مي شد. در يک سال گذشته با نزديک شدن انتخابات رامني مواضع خود را عوض کرده و خودش را محافظه کار جلوه مي داد. اين چرخش شديد توجه ناظران را جلب کرد. تا چند هفته پيش فراکسيون جمهوريخواه از رامني حمايت مي کرد ولي با موفقيت اخير مک کين اين روند در حال عوض شدن است.
تا اين اواخر جناح راست حزب جمهوريخواه، مک کين را ليبرال معرفي مي کرد از اين جهت که در شش سال اخير در چند مورد مک کين با جرج بوش اختلاف نظر پيدا کرده بود از قبيل سياست مالياتي دولت، کسري بودجه، محيط زيست و مخالفت مک کين با قانون شکنجه. بايد اضافه کرد که در حقيقت مک کين از ديدگاه محافظه کار در امور مالي با کسري بودجه مخالفت کرده بود. هاکابي نيز محافظه کار مذهبي - فرهنگي است در صورتي که «فرد تامپسون» سکولارتر و شايد به جمهوريخواهان کلاسيک نزديک بود.
انتخابات «سه شنبه بزرگ» در 22 ايالت نتايج قابل ملاحظه يي داشت. رامني موفق نبود و نتوانست به اندازه کافي نماينده حزبي کسب کند و به همين جهت از دور خارج شد که حزب بتواند اتحاد خود را عليه دموکرات ها حفظ کند. ولي هاکابي که قرار بود از رقابت انتخاباتي خارج شود در ايالت هاي جنوبي که بنيادگرايان مذهبي از حمايت گران حزب هستند پيروز شد. اين نکته مهم است که در عمل آراي محافظه کاران در حزب جمهوريخواه بين رامني و هاکابي تقسيم شده بود و اين به نفع مک کين تمام شد. اگر محافظه کاران به عنوان يک بلوک واحد عمل کرده بودند و فقط از يک کانديدا حمايت مي کردند، مک کين در مقابل رقابت شديدتر محافظه کاران قرار مي گرفت. اکنون که مک کين نامزد انتخاباتي حزب جمهوريخواه شناخته شده است تلاش خواهد کرد که در حزب اتحاد ايجاد کند و ناراضيان محافظه کار را به خود جلب کند. محافظه کاران نيز چاره يي جز اين ندارند که از مک کين حمايت کنند چرا که وي خيلي راست تر از يک دموکرات است. در عين حال مک کين قاعدتاً بايد اين ايده را القا کند که من نماينده محافظه کاران در حزب هم هستم. از اين جهت براي انتخابات نوامبر سال آينده مک کين براي معاونت خود احتمالاً يک شخص محافظه کار را برمي گزيند شايد ميت رامني يا هاکابي يا يک فرماندار عضو حزب جمهوريخواه در انتخابات رياست جمهوري به پيروزي کمک کند. در اين دو دهه نومحافظه کاران هم از نظر تشکيلاتي وارد دولت بوش شدند و هم بر ديد سياسي اين حزب تاثير گذاشتند. نمي شود تصور کرد که يک دولت به رياست مک کين يا رامني به هويت جمهوريخواهان کلاسيک برگردد. البته ممکن است تعداد اندکي از نومحافظه کاران را در کابينه خود داشته باشند. به جز «ران پائول» همه کانديداهاي جمهوريخواه گفتمان «امنيت ملي» براي سياست خارجي تهاجمي را مطرح کرده اند.
به طور کل مک کين هنوز از جنگ عراق قوياً دفاع مي کند و برخلاف دموکرات ها مخالف تعيين زمانبندي و ضرب الاجل براي خروج نيروهاي نظامي از عراق است. در هفته هاي اخير مک کين در سخنراني اش گفته است که بايد با «بنيادگرايي اسلامي» مقابله کرد. از طرفي در اين يک سال گذشته در تبليغات انتخاباتي جناح راست حزب جمهوريخواه، مک کين را ليبرال و ميانه رو معرفي مي کرده از اين جهت مک کين مجبور است با اين گونه اظهارات و بيانات اخير ثابت کند که به اندازه کافي محافظه کار و از نظر خارجي تندرو است. بدين وسيله مي خواهد بگويد وي تنها کانديدايي است که همه جناح هاي حزب جمهوريخواه را دربرمي گيرد. به نظر مي رسد مک کين همانند اکثر کانديداها با تصوير يک کمبود جبران مافات مي کند اما اين نوع اظهارات الزاماً کليت سياست خارجي وي را در آينده منعکس نمي کنند. در انتخابات سال 2000 جان مک کين ميانه رو بود و عليه رهبران بنيادگراي مذهبي موضع گرفت. در آن سال مک کين نامزدي حزب جمهوريخواه را به جرج بوش باخت. در انتخابات امسال مک کين اين اشتباه را نکرد و خود را با بنيادگرايان مذهبي و محافظه کاران فرهنگي همراه جلوه مي دهد. ولي محافظه کاران وي را کاملاً نبخشيده اند. رامني از نظر اقتصادي داراي وجهه قدرتمندي بود ولي تجربه و معلومات مک کين بيشتر در امور خارجي است. پدر مک کين نظامي است. در جنگ ويتنام وي چند سال اسير و زنداني بود و اين تجربه تا حدودي بر وي تاثير گذاشته است. از همين جهت مک کين در مورد تاييد قانون شکنجه با بوش و جمهوريخواهان ديگر در سنا مخالفت کرد.
در سپتامبر 2007 سناتور «جو ليبرمن» که يک صهيونيست سرسخت است يک متمم به پيش نويس قانون بودجه دفاع سال 2008 پيشنهاد داد. خانم هيلاري کلينتون و تعدادي از سناتورها به اين متمم که عليه ايران و بسيار تحريک آميز است راي داده و از آن حمايت کردند. ولي راي باراک اوباما و جان مک کين ممتنع بود. خيلي از جهت گيري ها قابل پيش بيني نيستند؛ از طرف ديگر سناتور ليبرمن به سناتور مک کين نزديک است. قابل ذکر است که هنگام سخنراني علي لاريجاني در کنفرانس سال گذشته امنيت جهاني در مونيخ هر دو سناتور مک کين و ليبرمن در ميان شنوندگان حضور داشتند.
2 الي 3 هفته پيش کانديداي سوم «جان ادواردز» از مسابقه انتخاباتي دموکرات ها خارج شد. وي به عنوان سناتور همچون هيلاري کلينتون به جنگ عراق راي داده بود ولي در آغاز رقابت هاي انتخاباتي به خاطر حمايت از جنگ، از مردم به طور رسمي عذرخواهي کرد. از طرف ديگر سکوي حمايت از ادواردز مترقي - پوپوليست بود. در اين مرحله هيلاري کلينتون و باراک اوباما هر دو نماينده تشکيلات رسمي حزب دموکرات هستند. اين مسلم است که بخشي از تشکيلات حزب دموکرات از هيلاري کلينتون و همسرش بيل حمايت مي کند اما از طرف ديگر اين طور نيست که اوباما يک ايده آليست در خارج و حاشيه حوزه قدرت باشد. به طور تدريجي اوباما با هماهنگ و ميزان کردن سياست ها و مواضع خود با پارادايم (نمونه) رسمي و پارادايم قدرت خود را مطرح کرد و قسمتي از تشکيلات حزب دموکرات از وي حمايت مي کنند مثل زبيگنيو برژينسکي، تد کندي و تام داسچل رئيس فراکسيون دموکرات ها در مجلس سنا 2005. پول و سرمايه زيادي نيز به طرف دستگاه انتخاباتي اوباما سرازير شده است. بي دليل نيست که در رقابت انتخاباتي باقي مانده و ديگر داوطلبان حزب دموکرات حذف شده اند.
اکنون مک کين به عنوان کانديداي جمهوريخواهان تقريباً تعيين شده است ولي وضعيت کانديداي دموکرات ها تا يک ماه آينده هم روشن نخواهد بود. هيلاري و اوباما در انتخابات «سه شنبه بزرگ» 5 فوريه تقريباً مساوي شدند ولي در ايالت هاي باقي مانده وضع اوباما کمي بهتر خواهد بود و موج انتخاباتي اوباما شدت پيدا کرده است. در هفته هاي اخير هيلاري نتوانسته به اندازه اوباما پول و سرمايه جمع آوري کند. اکنون درصد پول سرازير شده به اوباما از طرف مردم معمولي در مقايسه بيشتر شده است. در رابطه با سياست داخلي اوباما موضع مشخصي نگرفته که وي را مترقي تر از هيلاري جلوه دهد. در حقيقت برنامه «بيمه بهداشت ملي» هيلاري و جان ادواردز فراگيرتر از برنامه اوباما است. اکنون 40 ميليون شهروند امريکايي هيچ بيمه بهداشتي ندارند.
شعار کلي اوباما «تغيير و تحول» است ولي به طور مشخص و شفاف اظهار نداشته که تغيير و تحول در چه مقوله يي؟ و در چه جهت؟ و تا چه حد؟ اين شعار تغيير به طور تعمدي در هاله يي از ابهام است چرا که اگر خود را به موردي يا موضعي متحد کند در برابر «سيستم قدرت» قرار خواهد گرفت. و در ضمن وقتي شعار «تغيير» در ابهام کامل باشد هر راي دهنده يي آرزو و عمل خود را در آن شعار «تحول» فرافکني مي کند که اين رمز پيروزي يک کانديدا است. در رابطه با عدالت اجتماعي «جان ادواردز» از هيلاري و اوباما پيشرفته تر به نظر مي رسيد چرا که در رقابت انتخاباتي برنامه خود را به طور مشخص و شفاف اعلام کرده بود. وي زودتر از دور خارج شده بود. اوباما بارها گفته است که هيلاري در سنا به جنگ عراق راي داده است. وي در سخنراني اخير خود اظهار داشت که من نه تنها به جنگ خاتمه خواهم داد بلکه به سيستم فکري - سياسي که جنگ را آغاز کرد پايان خواهم داد. اين صحبت در جهت مک کين است و غيرمستقيم مي گويد براي مبارزه انتخاباتي با مک کين آماده است. بدون شک در حال حاضر يک تصوير مترقي و تحول خواه از اوباما در جامعه امريکا ايجاد شده است. البته کاريزما و حسن نيت شخصي وي به اين تصوير کمک کرده است. به عبارتي مي شود گفت اوباما به يک جريان شتاب تبديل شده است. امسال رقابت انتخاباتي از هيجان بيشتري برخوردار است. باراک اوباما به عنوان يک سياهپوست اين اولين بار در تاريخ امريکاست که در ايالت هاي متعددي پيروز شده است. اهميت کانديداتوري اوباما در اين است که جامعه سياهپوستان را شامل مي شود ولي محدود به جامعه سياهپوستان نيست؛ جريان وي وسيع تر بوده و اقشار مختلفي را دربر دارد.
ادامه دارد ...
مبحث انتخابات رياست جمهوري امريکا را بايد در ابعاد مختلف تجزيه، تحليل و کنکاش کرد. در رسانه هاي امريکايي اطلاعات و داده هاي بسياري پخش مي شود ولي بايد نقطه ها را به هم وصل کرد که اين جريان در يک چارچوب و قالب معنادار قرار گيرد. در درجه اول نامزدان حزب دموکرات و جمهوريخواه امسال در اين دوره انتخابات بايد معرفي شوند که نماينده چه جرياني هستند؟ در درجه ديگر، سيستم انتخابات امريکا بايد تا حدودي باز شود و ديد که آيا اين سيستم منحصر به فرد، نقش دموکراتيک مردم در تصميم گيري و مشارکت مردم را در انتخابات مي کاهد يا افزايش مي دهد؟ انتخابات را بايد در بستر روايات کلان قرار دهيم و در تحليل نهايي نامزدهاي انتخاباتي را در رابطه با «سيستم قدرت» بسنجيم. از يک زاويه چندين مقوله و مساله اجتماعي در فضا مطرح مي شود که در انتخابات تاثيرگذارند. امريکا حدود 5 سال درگير جنگ عراق بوده است. مشاوران «نومحافظه کار» کاخ سفيد از وقايع 11 سپتامبر يک ايدئولوژي خطر و دشمن سازي ساخته است که از آن بهره برداري مي کند. ديگر اينکه امريکا در آستانه يک رکود جزيي اقتصادي است که هر 8 يا 10 سال سيکل رکود پيش مي آيد. از نظر فرهنگي، مي توان اذعان داشت که باراک اوباما يک حرکت و جريان شده است که بخشي از نسل جوان را به طور محدودي به دنبال کشيده است. از طرف ديگر جريان بنيادگرايان «مسيحيان راست گرا» بعد از 8 سال حکومت متحدان سياسي خود براي اولين بار به خود مي انديشد که آيا همچنان به قرائت جزم مذهبي بينديشد يا در مورد محيط زيست و عدالت اجتماعي هم مسووليت دارند؟ چرا که جزم انديشان مذهبي مسيحيان راست گرا و متحدان سياسي آنها (حلقه حاکم بر حزب جمهوريخواه) در اين 8 سال به محيط زيست و توسعه اجتماعي (بيمه اجتماعي) و کرامت انساني (قانونمند کردن شکنجه) صدمه زده اند. در اين انتخابات هنوز هم نامزدان جمهوريخواه تلاش مي کنند از واقعه تاسف آور
11 سپتامبر استفاده سياسي کرده و شکست هاي 8 سال حکومت خود را در زير گفتمان «ترس و ترور» و رسالت امريکا در دنيا پنهان کنند.
شکي در اين نيست که مديريت دولت جرج بوش (چه سياست داخلي و چه سياست خارجي) از ديد اکثر مردم موفق نبوده است و نظرسنجي ها اين را منعکس مي کنند. از طرف ديگر حزب جمهوريخواه در اين هنگام تا حدودي از بحران هويت رنج مي برد. در قديم محافظه کاران کلاسيک به اصولي پايبند بودند که حزب جمهوريخواه امروز از آن فاصله گرفته است. جمهوريخواهان کلاسيک به تعديل اعتقاد داشتند و مخالف کسري بودجه بودند ولي رونالد ريگان و جرج بوش با در نظر گرفتن منافع سرمايه داران هر دو بيشترين کسري بودجه را در تاريخ امريکا به وجود آوردند. در اين مرحله حزب جمهوريخواه بايد تصميم بگيرد کدام جنبه هويت غالب خواهد بود؛ نومحافظه کاران، سرمايه داران محافظه کار يا بنيادگرايان؟ کدام محافظه کار غالب بر حزب است؟
در مقطع کنوني دموکرات ها 14 درصد از جمهوريخواهان در نظرسنجي ها بالاتر هستند ولي شخص «جان مک کين» در نظرسنجي ها از هيلاري کلينتون کمي بالاتر است. اين همان نکته را مي رساند که در انتخابات و رسانه هاي امريکا کاراکتر شخص اهميت مجازي و خرافي پيدا کرده و برنامه يک نامزد از سياست هاي يک حزب هم با اهميت تر جلوه مي کند. از حالا تا نوامبر 2008 که انتخابات صورت مي گيرد شرايط قابل تغيير است. در سال گذشته از نظر اولويت مسائل انتخاباتي جنگ عراق در مقام اول و مساله اقتصادي در درجه دو يا سه بود. ولي اکنون نظرسنجي ها نشان مي دهند به خاطر رکود پيش بيني شده اقتصاد اول بوده و جنگ عراق به رتبه دوم رفته است. اين الزاماً به پيروزي اتوماتيک دموکرات ها در انتخابات تبديل نخواهد شد. معمولاً تبليغات حزب جمهوريخواه به طور تهاجمي است و موفق مي شوند اعتبار نامزد حريف را هدف قرار دهند. اين روش جنگ تبليغاتي رسانه ها را Mud Slinging (لجن پراکني) ناميده اند. از اواخر دهه 1950 که تلويزيون به عنوان مهم ترين رسانه تبليغاتي در انتخابات بوده است و جمهوريخواهان در اکثر انتخابات از اين شيوه بهره برده اند. در انتخابات نيکسون عليه کندي 1964 موفق نشد ولي در 1972 نيکسون عليه مک گاورن، 1980 ريگان عليه کارتر، 1988 بوش پدر عليه دوکاکيس، 2000 بوش عليه مک کين و ال گور، 2004 بوش عليه جان کري اين شيوه به جمهوريخواهان کمک کرده است. از اين جهت دموکرات ها هم هيجان ايجاد کرده اند که براي اولين بار يا يک زن رئيس جمهور خواهد شد يا يک سياهپوست. عده يي معتقدند با نزديک شدن انتخابات جمهوريخواهان تعصب و شوونيسم مردم را نسبت به يک کانديداي زن يا سياهپوست تحريک کنند.
«لارنس دانل» يکي از استراتژيست هاي چپ حزب دموکرات در مصاحبه يي تلفني به من اظهار داشت که براي دموکرات ها راحت تر مي بود که رامني را شکست دهند تا مک کين چرا که مک کين يک چهره اصيل تر و با اعتبار از رامني به جا گذاشته است. رامني به خاطر انتخابات رياست جمهوري مواضع سابق خود را خيلي عوض کرده بود.
رودي جولياني که چند هفته پيش کنار کشيده و انصراف داد در سياست خارجي جنگ طلب (عقاب) و ادامه دهنده فضاي فالانژ دولت بوش بود (بخوانيد قانون شکنجه، استراق سمع تلفن، بازداشت خودسرانه و... ) يکي از رهبران جريان نومحافظه کاران «نورمان پودهرتز» مشاور امور خارجي جولياني شده بود (برنامه ترويج ترس و وحشت از خاورميانه).
مايک هاکابي دو خصوصيت دارد که مورد تاييد رهبران حزب نيست. وي از نظر اقتصادي به ليبرال ها نزديک است و ديگر اينکه شخصاً از جريان محافظه کار مذهبي بوده و مخالف تئوري تکامل است. چنين کسي نمي تواند در انتخابات رياست جمهوري کانديداي دموکرات ها را شکست دهد. هاکابي به ناچار به زودي از دور خارج خواهد شد. جان مک کين که اکنون نامزد اول جمهوريخواهان شده است 25 سال گذشته را در مجلس سنا بوده است ولي ميت رامني و هاکابي يک فرماندار ايالت بوده اند. رامني که چند روز پيش از دور خارج شد، فرماندار ايالت ماساچوست و هاکابي از ايالت آرکانزاس بودند. فرمانداران ادعا دارند که تجربه قوه اجرايي و مديريتي دولت (ايالت) را کسب کرده اند ولي سناتورها فقط با سياست در کنگره سر و کار داشته اند. قبل از ورود به سياست (عرصه قدرت) رامني از مديران عالي رتبه در بخش خصوصي و شرکت هاي سرمايه گذاري Private Equity بود. در گذشته از جهت اجتماعي - فرهنگي وي با جناح ميانه رو جمهوريخواه تداعي مي شد. در يک سال گذشته با نزديک شدن انتخابات رامني مواضع خود را عوض کرده و خودش را محافظه کار جلوه مي داد. اين چرخش شديد توجه ناظران را جلب کرد. تا چند هفته پيش فراکسيون جمهوريخواه از رامني حمايت مي کرد ولي با موفقيت اخير مک کين اين روند در حال عوض شدن است.
تا اين اواخر جناح راست حزب جمهوريخواه، مک کين را ليبرال معرفي مي کرد از اين جهت که در شش سال اخير در چند مورد مک کين با جرج بوش اختلاف نظر پيدا کرده بود از قبيل سياست مالياتي دولت، کسري بودجه، محيط زيست و مخالفت مک کين با قانون شکنجه. بايد اضافه کرد که در حقيقت مک کين از ديدگاه محافظه کار در امور مالي با کسري بودجه مخالفت کرده بود. هاکابي نيز محافظه کار مذهبي - فرهنگي است در صورتي که «فرد تامپسون» سکولارتر و شايد به جمهوريخواهان کلاسيک نزديک بود.
انتخابات «سه شنبه بزرگ» در 22 ايالت نتايج قابل ملاحظه يي داشت. رامني موفق نبود و نتوانست به اندازه کافي نماينده حزبي کسب کند و به همين جهت از دور خارج شد که حزب بتواند اتحاد خود را عليه دموکرات ها حفظ کند. ولي هاکابي که قرار بود از رقابت انتخاباتي خارج شود در ايالت هاي جنوبي که بنيادگرايان مذهبي از حمايت گران حزب هستند پيروز شد. اين نکته مهم است که در عمل آراي محافظه کاران در حزب جمهوريخواه بين رامني و هاکابي تقسيم شده بود و اين به نفع مک کين تمام شد. اگر محافظه کاران به عنوان يک بلوک واحد عمل کرده بودند و فقط از يک کانديدا حمايت مي کردند، مک کين در مقابل رقابت شديدتر محافظه کاران قرار مي گرفت. اکنون که مک کين نامزد انتخاباتي حزب جمهوريخواه شناخته شده است تلاش خواهد کرد که در حزب اتحاد ايجاد کند و ناراضيان محافظه کار را به خود جلب کند. محافظه کاران نيز چاره يي جز اين ندارند که از مک کين حمايت کنند چرا که وي خيلي راست تر از يک دموکرات است. در عين حال مک کين قاعدتاً بايد اين ايده را القا کند که من نماينده محافظه کاران در حزب هم هستم. از اين جهت براي انتخابات نوامبر سال آينده مک کين براي معاونت خود احتمالاً يک شخص محافظه کار را برمي گزيند شايد ميت رامني يا هاکابي يا يک فرماندار عضو حزب جمهوريخواه در انتخابات رياست جمهوري به پيروزي کمک کند. در اين دو دهه نومحافظه کاران هم از نظر تشکيلاتي وارد دولت بوش شدند و هم بر ديد سياسي اين حزب تاثير گذاشتند. نمي شود تصور کرد که يک دولت به رياست مک کين يا رامني به هويت جمهوريخواهان کلاسيک برگردد. البته ممکن است تعداد اندکي از نومحافظه کاران را در کابينه خود داشته باشند. به جز «ران پائول» همه کانديداهاي جمهوريخواه گفتمان «امنيت ملي» براي سياست خارجي تهاجمي را مطرح کرده اند.
به طور کل مک کين هنوز از جنگ عراق قوياً دفاع مي کند و برخلاف دموکرات ها مخالف تعيين زمانبندي و ضرب الاجل براي خروج نيروهاي نظامي از عراق است. در هفته هاي اخير مک کين در سخنراني اش گفته است که بايد با «بنيادگرايي اسلامي» مقابله کرد. از طرفي در اين يک سال گذشته در تبليغات انتخاباتي جناح راست حزب جمهوريخواه، مک کين را ليبرال و ميانه رو معرفي مي کرده از اين جهت مک کين مجبور است با اين گونه اظهارات و بيانات اخير ثابت کند که به اندازه کافي محافظه کار و از نظر خارجي تندرو است. بدين وسيله مي خواهد بگويد وي تنها کانديدايي است که همه جناح هاي حزب جمهوريخواه را دربرمي گيرد. به نظر مي رسد مک کين همانند اکثر کانديداها با تصوير يک کمبود جبران مافات مي کند اما اين نوع اظهارات الزاماً کليت سياست خارجي وي را در آينده منعکس نمي کنند. در انتخابات سال 2000 جان مک کين ميانه رو بود و عليه رهبران بنيادگراي مذهبي موضع گرفت. در آن سال مک کين نامزدي حزب جمهوريخواه را به جرج بوش باخت. در انتخابات امسال مک کين اين اشتباه را نکرد و خود را با بنيادگرايان مذهبي و محافظه کاران فرهنگي همراه جلوه مي دهد. ولي محافظه کاران وي را کاملاً نبخشيده اند. رامني از نظر اقتصادي داراي وجهه قدرتمندي بود ولي تجربه و معلومات مک کين بيشتر در امور خارجي است. پدر مک کين نظامي است. در جنگ ويتنام وي چند سال اسير و زنداني بود و اين تجربه تا حدودي بر وي تاثير گذاشته است. از همين جهت مک کين در مورد تاييد قانون شکنجه با بوش و جمهوريخواهان ديگر در سنا مخالفت کرد.
در سپتامبر 2007 سناتور «جو ليبرمن» که يک صهيونيست سرسخت است يک متمم به پيش نويس قانون بودجه دفاع سال 2008 پيشنهاد داد. خانم هيلاري کلينتون و تعدادي از سناتورها به اين متمم که عليه ايران و بسيار تحريک آميز است راي داده و از آن حمايت کردند. ولي راي باراک اوباما و جان مک کين ممتنع بود. خيلي از جهت گيري ها قابل پيش بيني نيستند؛ از طرف ديگر سناتور ليبرمن به سناتور مک کين نزديک است. قابل ذکر است که هنگام سخنراني علي لاريجاني در کنفرانس سال گذشته امنيت جهاني در مونيخ هر دو سناتور مک کين و ليبرمن در ميان شنوندگان حضور داشتند.
2 الي 3 هفته پيش کانديداي سوم «جان ادواردز» از مسابقه انتخاباتي دموکرات ها خارج شد. وي به عنوان سناتور همچون هيلاري کلينتون به جنگ عراق راي داده بود ولي در آغاز رقابت هاي انتخاباتي به خاطر حمايت از جنگ، از مردم به طور رسمي عذرخواهي کرد. از طرف ديگر سکوي حمايت از ادواردز مترقي - پوپوليست بود. در اين مرحله هيلاري کلينتون و باراک اوباما هر دو نماينده تشکيلات رسمي حزب دموکرات هستند. اين مسلم است که بخشي از تشکيلات حزب دموکرات از هيلاري کلينتون و همسرش بيل حمايت مي کند اما از طرف ديگر اين طور نيست که اوباما يک ايده آليست در خارج و حاشيه حوزه قدرت باشد. به طور تدريجي اوباما با هماهنگ و ميزان کردن سياست ها و مواضع خود با پارادايم (نمونه) رسمي و پارادايم قدرت خود را مطرح کرد و قسمتي از تشکيلات حزب دموکرات از وي حمايت مي کنند مثل زبيگنيو برژينسکي، تد کندي و تام داسچل رئيس فراکسيون دموکرات ها در مجلس سنا 2005. پول و سرمايه زيادي نيز به طرف دستگاه انتخاباتي اوباما سرازير شده است. بي دليل نيست که در رقابت انتخاباتي باقي مانده و ديگر داوطلبان حزب دموکرات حذف شده اند.
اکنون مک کين به عنوان کانديداي جمهوريخواهان تقريباً تعيين شده است ولي وضعيت کانديداي دموکرات ها تا يک ماه آينده هم روشن نخواهد بود. هيلاري و اوباما در انتخابات «سه شنبه بزرگ» 5 فوريه تقريباً مساوي شدند ولي در ايالت هاي باقي مانده وضع اوباما کمي بهتر خواهد بود و موج انتخاباتي اوباما شدت پيدا کرده است. در هفته هاي اخير هيلاري نتوانسته به اندازه اوباما پول و سرمايه جمع آوري کند. اکنون درصد پول سرازير شده به اوباما از طرف مردم معمولي در مقايسه بيشتر شده است. در رابطه با سياست داخلي اوباما موضع مشخصي نگرفته که وي را مترقي تر از هيلاري جلوه دهد. در حقيقت برنامه «بيمه بهداشت ملي» هيلاري و جان ادواردز فراگيرتر از برنامه اوباما است. اکنون 40 ميليون شهروند امريکايي هيچ بيمه بهداشتي ندارند.
شعار کلي اوباما «تغيير و تحول» است ولي به طور مشخص و شفاف اظهار نداشته که تغيير و تحول در چه مقوله يي؟ و در چه جهت؟ و تا چه حد؟ اين شعار تغيير به طور تعمدي در هاله يي از ابهام است چرا که اگر خود را به موردي يا موضعي متحد کند در برابر «سيستم قدرت» قرار خواهد گرفت. و در ضمن وقتي شعار «تغيير» در ابهام کامل باشد هر راي دهنده يي آرزو و عمل خود را در آن شعار «تحول» فرافکني مي کند که اين رمز پيروزي يک کانديدا است. در رابطه با عدالت اجتماعي «جان ادواردز» از هيلاري و اوباما پيشرفته تر به نظر مي رسيد چرا که در رقابت انتخاباتي برنامه خود را به طور مشخص و شفاف اعلام کرده بود. وي زودتر از دور خارج شده بود. اوباما بارها گفته است که هيلاري در سنا به جنگ عراق راي داده است. وي در سخنراني اخير خود اظهار داشت که من نه تنها به جنگ خاتمه خواهم داد بلکه به سيستم فکري - سياسي که جنگ را آغاز کرد پايان خواهم داد. اين صحبت در جهت مک کين است و غيرمستقيم مي گويد براي مبارزه انتخاباتي با مک کين آماده است. بدون شک در حال حاضر يک تصوير مترقي و تحول خواه از اوباما در جامعه امريکا ايجاد شده است. البته کاريزما و حسن نيت شخصي وي به اين تصوير کمک کرده است. به عبارتي مي شود گفت اوباما به يک جريان شتاب تبديل شده است. امسال رقابت انتخاباتي از هيجان بيشتري برخوردار است. باراک اوباما به عنوان يک سياهپوست اين اولين بار در تاريخ امريکاست که در ايالت هاي متعددي پيروز شده است. اهميت کانديداتوري اوباما در اين است که جامعه سياهپوستان را شامل مي شود ولي محدود به جامعه سياهپوستان نيست؛ جريان وي وسيع تر بوده و اقشار مختلفي را دربر دارد.
ادامه دارد ...
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}